[vc_row][vc_column][vc_column_text]
مجموعه مترو از همان زمان اولین نسخه یعنی Metro 2033، توانست خودش را بهعنوان یک بازی شوتر آخرالزمانی محبوب کند و مخصوصا به لطف اتمسفرسازی عالی مسکو آخرالزمانی و ارائه حس ترس و ویرانی موجود در چنین محیطی، طرفداران خاصی برای خودش جمع کرد. نسخه دوم این سری یعنی Last Light هم توانست به شکل خیلی خوبی موفقیت قسمت اول را ادامه بدهد و حال استودیو اکراینی 4A Games و سری مترو، به قسمت سوم یعنی Metro Exodus رسیدهاند؛ اثری که راستش را بخواهید نه آنقدر بینقص است که بتوانیم به عنوان یک تجربه اجباری برای همه ازش یاد کنیم و نه مشکلاتش آنقدر آزاردهنده هستند که بتوانیم نقاط قوتش را هم نادیده بگیریم.
وقایع Metro Exodus، سالها پس از اتفاقات نسخه قبل رخ میدهند و دنباله یکی از پایانهای آن بازی هستند. البته برخلاف Last Light، این بار با اثری با چند پایان مختلف طرف نیستیم و بازی برای همه شروع و پایان مشخصی دارد. Exodus بهمعنی هجرت و سفری گروهی است که خب یک نامگذاری منطقی برای این بازی است؛ چرا که داستان نسخه جدید مترو در رابطه با سفری برای پیدا کردن جایی عاری از رادیواکتیو و موجودات جهشیافته است. آرتیوم، شخصیت اصلی نسخههای پیشین در این قسمت هم حضور دارد و بازی از جایی آغاز میشود که وی، تاکید دارد میتوان در ورای مسکو ویرانشده در اثر انفجارات اتمی، جایی برای زندگی کردن به دور از تبعات انفجاری اتمی پیدا کرد که البته این ایده خیلی استقبال سایرین را در پی ندارد! با این حال در نهایت اتفاقات بهگونهای رقم میخورند که آرتیوم و چند تن از دوستانش از جمله میلر و آنا، همسر آرتیوم، سفری را برای پیدا کردن این بهشت موعودِ عاری از ویرانی جنگ آغاز میکنند.
[/vc_column_text][vc_single_image image=”5181″ img_size=”large” alignment=”center”][vc_column_text]
از نظر تِم و فضای کلی داستان، Metro Exodus تفاوت بزرگی با دو نسخه قبلی این سری دارد. در حالی که 2033 و Last Light به ماجراجوییهای آرتیوم و یارانش در ویرانههای مسکو و اکثرا تونلها و ایستگاههای مترو خلاصه میشدند و البته میشد رنگ و بوی یاس و ناامیدی و تلاش برای بقا در محیطی بیرحم را در بازیها با تمام وجود حس کرد، این بار همهچیز در رابطه با امید است؛ امید به پیدا کردن جایی امن، امید به پیدا کردن آرامشی که سالها زندگی در ایستگاههای مترو از مردم سلب کرده و البته امید به ساخت آیندهای جدید و نو. این تغییر تم داستانی از یک تاریکی مطلق به نوری در انتهای راهرو، تاثیرش را نه فقط روی داستان که روی تکتک اجزای بازی از گیمپلی گرفته تا حتی سبک طراحی گرافیکی آن گذاشته و البته با اینکه ویژگیهای جدید گاهی مترو را به تجربهای لذتبخش تبدیل میکنند، اما گاهی هم به معنی فاصله گرفتن بیش از حد آن از چیزی که باید باشد، هستند.
Metro Exodus از حیث داستانی، نه خوب و نه بد که بیشتر متوسط است. کلیت داستان بازی، یعنی سفری که بازیکنان را به ماجراجویی در چهار فصل از سال وا میدارد، قابل قبول و مناسب است و کشش لازم را هم برای جذب مخاطب دارد. با این حال داستانگویی کلی بازی، همیشه هم ریتم جذابی ندارد و گاهی نفسگیر و تاثیرگذار است و گاهی هم بیش از حد در دام کلیشهها میافتد. یکی از جذابیتهای داستان Metro Exodus، به معرفی یک سری شخصیت جدید اختصاص دارد؛ شخصیتهایی که حضورشان در بازی بیشتر به لطف بیرون آمدن شخصیتهایمان از مسکو و سفرشان به قسمتهای جدیدی از روسیه میسر شده است. Metro Exodus در قسمتی ما را با یک گروه افراطی روبهرو میکنند که اعتقاد دارند تکنولوژی یک گناه بزرگ است و همه باید یک ماهی جهشیافته را پرستش کنند! در ادامه بهسراغ گروهی حتی عجیبتر میرویم که برای لو ندادن بیش از اینِ داستان، همین بس که جنگ و اتفاقات ناشی از آن باعث شده تا ماهیت انسانیشان را فراموش کنند و البته که بازی در فصل تابستانش هم فضایی شبیه به سری مد مکس را برایمان تدارک دیده است.
[/vc_column_text][vc_single_image image=”5182″ img_size=”large” alignment=”center”][/vc_column][/vc_row]